بدعهدی

ساخت وبلاگ

 

 

 

ارنست همینگوی میگه «دنیا جای خوبیه و ارزش جنگیدن داره...!»

من با بخش دومش موافقم.

 

 1995 - SE7EN 

 

 

بدعهدی...
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 3 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:47

 

 

 

 

 

امپراطور: بهم بگید اون چطور مرد؟

سروان: بهتون میگم اون چطور زندگی کرد...!

 

 2003 - The Last Samurai 

 

بدعهدی...
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1402 ساعت: 16:40

من برگشتم... بعد از یک سال و نیم دارم اینجا رو بروز می‌کنم و خب... شاید بعدا تعریف که چه چیزایی‌ گذشت و چه اتفاتی تجربه کردم؛ فقط یادمه یه نفر روی یکی از آخرین پستام کامنت خصوصی گذاشته بود که خیلی غمگین بود، واقعا اینقدر غمگینی؟ آره، اون روزها واقعا خیلی غمگین بودم دوست من. ولی می‌تونم این نوید رو بدم که الان خیلی بهترم! نمیگم هیچ غمی ندارم، ولی جنس غمم با غم اون روزها خیلی متفاوته، امید این روزها بیشتر تو زندگیم وجود داره، حتی تو این روزهای تاریک... برگردیم به عنوان پست جدید... راستش به این فکر می‌کردم که تو زندگیم با مهندس‌های زیادی سر و کار داشتم و هر کدوم داستان جالبی برای خودشون داشتند. اولین کسی که با لفظ «مهندس» اون رو به خاطر میارم، سال بالایی دانشگاهم بود. پسره هنوز فارغ التحصیل نشده بود اما همه رو مهندس صدا می‌کرد، فعال بود، تو کل دانشگاه می‌چرخید و تو همه‌ی کانون‌ها و انجمن‌ها برو بیا داشت. یه پسر خوزستانی قد بلند و لاغر با موهای خرمایی-بلوند که هر بار هم مدل ریشش تغییر می‌کرد. اون اوایل خیلی سعی داشت منو بکشونه تو فعالیت‌هاش ولی من هنوز محتاط بودم و خسته‌ی کنکور. از اون آدم‌هایی بود که هیچ وقت بهش حس خاصی نداشتم اما این همه انرژیش برام قابل احترام بود. بعد از اونا دو تا مهندس بودن، دو جا توی سازمان خوب کار می‌کردند و وضع مالی و خونه و زندگی‌شون به راه بود. دو تا همکار همسن تو یه شرکت، که هر دو منو یه جایی در حین کار دیدن و ازم خواستگاری کردند. یکی‌شون سیاه پوست و بندری بود، لجباز و زبون نفهم و افاده‌ای. یکی‌شون جهرمی بود و سبزه، چرب زبون و در ظاهر منعطف و بازم افاده‌ای. راستش از هیچکدوم‌ خوشم نیومده بود، اما اون موقع با خودم فکر می‌کردم اگه ردشون کنم ب بدعهدی...ادامه مطلب
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 57 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 14:56

نشستم تو تاریکی و دارم بعد از مدت‌های خیلی خیلی طولانی وبلاگ بروز می‌کنم. همیشه اینجا آخرین مامنم بوده. امشبم پر از دلتنگی بودم و اجساس می‌کردم هیچ‌کس یا هیچ‌جا این حجم از واژه رو نمی‌کشه. همین که پا گذاشتم توش و فکر کردم چی بنویسم، همه چیز بهتر شد.  دیالوگ باکس رو پلی کردم. اپیزود "در دن بدعهدی...ادامه مطلب
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 93 تاريخ : شنبه 3 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:03

کلمات چه بیهوده خواهند بود وقتی دلتنگی

چه بیهوده دست و پا زدنی است کنار کسی که از خود دریغش کرده ای

یک دنیا فاصله است میان تو و کسی که به اندازه یک "سلام" با هم فاصله دارید

درست می گویم یا اشتباه...؟

شاید تو همان آدم من باشی

اما نه در این لحظه

نه در واپسای این حجم دلتنگی

بدعهدی...
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 216 تاريخ : شنبه 6 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:26

رستاک می فرماید: درست یادمه، یادمه... ده و ده دقیقه بود رفت! قضیه اونیه که گفت: من دیگه بهش فکر نمیکنم. سه ماه و دو هفته و چهار روزه که رفته و من کاملا فراموشش کردم. بهش گفتن: آخه مومن، اگه فراموشش کر بدعهدی...ادامه مطلب
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 175 تاريخ : يکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 10:54

از یه جایی به بعد دیگه در مورد هیچ چیز نظر نمیدی و هیچ کس هم نیست که نظرت رو بشنوه...

آدم ها برای اثبات وفاداری پشت سرت حالت رو می پرسند و یادشون میره تو در واقع به آغوششون نیاز داری!

از یه جا به بعد محبت ها غیر قابل باور و خیانت ها غیر قابل انکاره!

از یه جا به بعد اینقدر همه چیز رو توی خودت می ریزی که پاهات خسته میشن و دیگه نمی تونی تند راه بری، که نفس نفس بزنی و اونقدر اخم کنی که سردرد بگیری...

از یه جا به بعد همه چیز میمیره :)

بدعهدی...
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 155 تاريخ : يکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 10:54

93. از من دور شو، از من دور بماناز من دور شو از من دور بمان نه آنقدر دور که دستم به دست هایت نرسد فقط آنقدر دور که وسوسه آغوشت آتشم نزد از من دور بمان، فقط آنقدری که کمی دلتنگ شوی آنقدری که دوباره قدرت را بدانم آنقدری که دوباره دید بدعهدی...ادامه مطلب
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 189 تاريخ : يکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 10:54

    تو نودهشتیا، کافه قلم، کافه رمان، لحظاتی با علیرضا حقیقی و کانال‌های تلگرام رمان نویسی مجازی و آنلاین رو تجربه کردم که دو موردش موفق و کامل بوده و گناه شیرین و نه روی ماه لعنتی نتیجه‌ش بودند. نمی بدعهدی...ادامه مطلب
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 169 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:25

 

جیمی لنیستر: اگه خدایان تو حقیقی و عادل‌اند، پس چرا دنیا پر از بی عدالتیه؟

کتلین استارک: به خاطر مردانی مثل تو!

جیمی لنیستر: هیچ مردی مثل من نیست. فقط منم!

 

بازی تاج و تخت

بدعهدی...
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 187 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:25