دریاب

ساخت وبلاگ

می رسد روزی که بتوانم از تو توبه کنم؟

یا چون آن قمار بازم که همه چیزش را باخت و هوس قمار دیگر سرمایه اش شد... آیا اجازه می دهی هوس داشتن تو با من بی چیز بماند؟

یا نصیحتم می کنی که از این عشق حذر کن؟

من نتوانم... من نتوانم...

من آن شیخم... آن شیخ صنعان که از منبر مسجد و بالای مجلس مریدانم به پیشگاه پرستشگاه تو الهه افتاده ام.

منم که هفتاد سال عبادت را به یک شب خیره ماندن به تو باخته ام

مرا دریاب...! ای تو که مرا فریفتی، دست پرورده ی عزازیل و ای تو که مرا از خود گرفته ای تنها با یک اشاره

مرا دریاب و به فکر چشمانت باش که قتل نفس می کنند با هر بار نگاه نیافکندن به من... صدایت... آه صدایت به هنگام خواندن اسمم قلب را از سینه ام برون می کشد و بی اعتنا می گذرد تا پشت سر پژواکش جا بماند و جان بکند

تو ای کافر از خدا نترسیده

چه ظلمی می کنی با من؟!


م.S



بدعهدی...
ما را در سایت بدعهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sarzaminetina3 بازدید : 184 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 6:13